گره بزن به روسری،که باد ناشیانه ای گره به زلف می زند،چو عشق ناشیانه ها رقیب اهل شرم نیست به فرصت و بهانه ای کشد به دام ،مرغکت،به عشوه و بهانه ها
حرف تو که می شود، من چقدر ناشیانه ادعای بی تفاوتی می کنم!
بوسیدمت با اینکه دیدم در هوایت پاسخ نداد این بوسه ها را گونه هایت رفتی و من در تشنگی ترجیح دادم لیوان آخر را بریزم پشتِ پایت رفتی و من با چشم هایم پهن کردم فرشی به زیر قامتِ نا منتهایت گفتم نرو با خواهش و با گریه زاری وقتی...