پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
جز پلیدی _عشق_ گاهی هیچ معنایی نداشتهر کسی سمت دل آمد، شک نکن تایی نداشتدر فریبستان دنیا، شک نکن رنگ و ریادر جهان عشق بازان، هیچ فردایی نداشتوحشت از ایمان قلبم داشت، ابلیس هوسور نه ترسی از کسی، یا بیم تنهایی نداشتمی خرامد در دل بی جنبه هایی مثل منبا دروغ عشق می آید، اگر جایی نداشتعند پستی بود، وقتی با فریب عاشقیسمت قلبی رفته ای که، هیچ مأوایی نداشتقبل از این احساس، دنیایم سراسر خنده بوددر تمام عمر من _شب_ هیچ یلد...
پاس دارم آتش جاوید رایادگار فطرت جمشید راچند روزى مانده بودش تا به عیدآمد آتش در چنین روزى پدیدبهر او آتشگهى آراستنداز پلیدى و سیاهى کاستندپس ازآن هر روز در روزى چنینجشن سورى بوده در ایران زمینتا که آتش را پرستارى کنیماز اهورا طلب یارى کنیم...