از رفتن تو عجیب حیران شده ام از زندگیم سخت پشیمان شده ام اینگونه بگویمت که دیگر حتی از مردم این جهان هراسان شده ام اعظم کلیابی بانوی کاشانی
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست
قرنطینه شد/بوسه/دنیا حیران
روز،،،/حیران شد/حیران،،،/از کنارش/عبور کرد/محبوبه ی شب
من در آنکس که تو را بیند و حیران نشود حیرانم