پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
صد بار آشنا شده ای با من و هنوزبیگانه وار می گذری ز آشنای خویش...
پول که باشه همه جا آشنا داری......
دلم می خواهدبا کسی آشنا شومکه از دست دادن منبرایش وهم آور باشد......
نگو شرط دوام دوری است باور کن همین یک اشتباهاز آشنا بیگانه می سازد ......
دشمنانم راست می گفتند: در گرداب هادست هایت را همین چند آشنا پس می زند...
آشناست به بوی قدم هات کوچه...
ماچه واژه ی آشنایی در رویاهایم...کاش اقلا می آمدیتا برای چند روزیلذت تجربه ی ما شدن من و تو را می چشیدم......