ها کن به دستان تنهایی
ایستادم چرخ زمان هنوز می لنگد
بی تاب ام کاش بر می گشت تاب کودکی
به فصل*ت* برگ ریز*م*
الف ب فضل الفبای وفا ابوالفضل
دگرگونه ام می نگارد گ ر م
مرداب باور رودی که جا ماند
شب ، راه گم می کنم در خمِ گیسویت و پیدا می شوم هر روز در صبحِ چشمانت
اگرچه بسیارند شغال ها اما بیشه همیشه به نام شیراست
به سوگ نادانی سیاه پوشم