خودکشی مرگِ قشنگی که به آن دل بستم دستِ کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
خودکشی خودش درد نداره دلیلشه که درد داره
می پرم دلهره کافیست،خدایا تو ببخش خودکشی دست خودم نیست،خدایا تو ببخش
مرداب خودکشیِ یک رود است وقتی که ماه ، از او آئینه خواست.
چاقو برای خودکشی راه قشنگی نیست وقتی شبی از چشم هایت می توان افتاد .
یک جایی میرسد که آدم دست به خودکشی میزند نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند نه قید احساسش را میزند.
زندگی یک چمدان است که می آوریش بار و بندیل سبک می کنی و می بریش خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم...
مانند کبریتی که روشن شد نمی دانم من زنده ام این روزها یا خودکشی کردم
گاهی زندگی کردن بیشتر از خودکشی کردن دل و جرات می خواهد... .