به هرچه درنگرم بی تو صد هزار افسوس به هر نفس که زنم بی تو صد هزار دریغ
بی تو دل و جان من سیر شد از جان و دل جان و دل من تویی ای دل و ای جان من
ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغ
جانی که داشتم من، شد محوِ عشقِ جانان!
میان ما و تو امشب کَسی نمیگُنجد که خَلوتی است مرا با تو در نهان امشب
درد بر من ریز و درمانم مکن ... زانکه درد تو زِ درمان خوشتر است