پشیمانم ز این راهی ، که تا اکنون در آن بودم گرفتار غم عشقی ، به یک نامهربان بودم
حالا من مانده ام و پنجره ای خالی و فنجان قهوه ای که از حرف های نگفته ، پشیمان است .
دلبرا یک بوسه دادی این قدر نازت ز چیست؟ گر پشیمان گشته ای بگذار در جایش نهم..!
حر پشیمان توام یا حسین دست به دامان توام یا حسین
از هیچ کار کودکی ام پشیمان نیستم جز اینکه ارزو داشتم بزرگ شوم…
بعدا وجود نداره بعدا آدم پیر میشه حال دریاب و زندگی کن تا پشیمان روزهای رفته نباشی