پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نشد برای عشقمان برای این دیوانه ات سفر کنینشد یه بار به حال من به حال این ویرانه ات نظر کنینشد بیایی عاقبت نشد برای عاشقت خطر کنینشد به وقت رفتنت مرا هم از نبودنت خبر کنیآرام آرام نشستی در دل من ای آشناآرام آرام گذشتی از کنارم نامهربانای وای از این غم بی پایان_برشی از ترانه...
از دیگران بریدمتا مهربان بمانی...! نامهربان تو رفتیبا دیگران بمانی...!!! بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی...
همه ی دنیا را رها کرده امهمه ی آدم ها را هم همینطورچسبیده ام دو دستی به قلب یک آدماو هم که نامهربان است...واقعا چه باید کرد با غم این دل؟!...
پشیمانم ز این راهی ، که تا اکنون در آن بودم گرفتار غم عشقی ، به یک نامهربان بودم...
از میانِ آدمها ،نگرانی ام برای آنهایی که مهربانند از همه بیشتر است. در چهارچوب ذهنی آدمهای نامهربان، تنها چیزی که جا میگیرد و جور در می آید منافعِ شخصی ست. چنین اشخاصی اساسا کاری به کارِ تداوم و سلامتِ یک ارتباط ندارند و دوستی هاشان، اگر بشود اسمش را دوستی گذاشت بر پایه دو دو تا چهارتای مشمئزکننده ایست که حتی تصورآن کراهت دارد چه رسد به تن دادن به بده بستان های عاطفی با چنین آدمهایی.اما آدمهای مهربان همواره و بی توقع مهربانند ، حتی اگرهزاران ...
همینکه هر متن و تصویر عاشقانه ای تو را میبرد آنجا که منِ نامهربان بوده ام، تازه میفهمی که چقدر مهربان بوده ام!!!...
پاسخ آدمهای نامهربان را به روزگار بسپارو به خوب بودنت ادامه بدهاین جهان آدم خوب کم دارد...
سرسخت باش تا در بلندترین طاقچه ی دل ها جای بگیری!وگرنه آسان که باشی فرشِ زیر پای آدم های نامهربان می شوی تا به راحتی از روی تمام خوبی هایت گذر کنند!...