متن غم عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غم عشق
قسمت نشد قسمت شود قسمت ما آغوش او
من به اسرار دلم، عاشق چشمت شده ام.
ولی انگاری تو، خبرت نیست از این عشق میان دل ما.
عاشقی کرده فقط،
قسمت ما حسرت دیدارش را.
تا به کی شوق تماشایی تو.،
حسرت بشود بر دل ما.
وَ او محرم نشد با دل،
میانِ لحظههای عشق؛
من از دیدِ نگاهِ او،
چنان بیگانهای بودم!
گر چه ات حسن زیاد است ولی پیش نظر
از وفا دور ترینی تو به دل قرص قمر
اولین کار بری دل که قراری ببری
چون که بردی دگر ناز بری تاب کمر
عشقم دلتنگی شدیدی دارم بی قرارتم
خانه ی دل را تکاندم،
چیزی جز حسرت دیدار تو در آن نبود.
جانم تو بگیر، اما مرو با دگری.
چشم من تا به ابد چشم به راه چشم توست.
در این هوای بی کسی،
کسی بغل نمیکند. خیال تنهای مرا.
میسوزم از سراب سرشت سرخ سحر
میپیچد از سکوت شبانه شوق شرر
سایهنشین سنگ صبور سفر شدم
سرشار از سکوت و سکون، ساده و خزر
ساز سپیدهدم به سماع ستارهها
سر میزند ز سلسلهی سبز این نظر
سرو سهی شکسته به سودای سرکشی
سر مینهد به سایهی سردی بیثمر
ساقی...
چون شمع که میسوزد در گرد پروانه.
من سوختم از درد فراقت، خبرت نیست.
پیشت دلم هرگز نیامد تا دهی دستم
گلهایی از جامِ گلستانِ دلت، هردم
باور کن اصلا من، نبستم دل به تو؛ زیرا
اندازهی یک قرن، دیوار است، بینِ ما
هرگز نمیخواهم که روحی را ببینم در
گلپیکرِ قلبی؛ که قبل از تو، شده، پرپر
کاش بهتر میشد احوالِ دلم،
با نگاهِ پرشرارِ دلبرم!
بوسه باران میشد از، لبهای یار،
گل به گل، اندامِ دل؛ سرتاسرم!
چشمهی عشقِ تو ما را به تماشا ببرد
تا به خورشیدِ تپشهای معلّا ببرد
عاطفه، گر که نباشد به سرای دلِ ما
بارشِ مِهرِ تو را غصّه، به یغما ببرد
دلم از عاشقی سیر است ولله
از این دیوانگی پیر است ولله
از این با شوق لیلا زنده ماندن
مرا مجنون شدن دیر است ولله
دل بی صاحبم راهی ندارد
که این دیوانه دل شیر است ولله
چنان دنیا پر کاهی شده که
زمان از زندگی سیر است ولله
گهی...
بهشت من سیه چشمان مست و عاشقت بود
که بر من بستی اش، کل جهانم شد جهنم.
خسته ام، دیوانه ام، درمانده ام.
جز آن سیه چشمان تو، نیست درمانی مرا.
در زیر آوار خاطراتت،
چه جانها که نداده ام من.
بر شانه ام بار گران باشد
اصلا برای دیگران باشد
باشد جهنم ! او فقط باشد!
من بی توقع باشم او منت
من عاشق و او از سر عادت
یا کمتر از کم ، او فقط باشد!
من گردن و تقصیر، او باشد
یا استخوان در گلو باشد
دردش به...
کرده رسوا قلب ما را،
آن سیه چشمان تو.