متن غم عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غم عشق
دستی بر رویِ سَرِ بی کسیِ کوچه بکش
پنجره؛
تابِ نگاهش شده بی تاب،
بیا.
نیازت دارم برای اینکه خوب باشم ؛
آخه وقتی نیستی، هیچی سر جاش نیست. دلم میگیره، همه چی بیمعنی میشه. تو اون آرامشی هستی که هر صبح با فکرش لبخند میزنم. تو نباشی انگار روز قشنگ نمیشه. حتی آفتابم یه جور دیگه میتابه.
وقتی پیامتو میخونم و اسممو صدا میزنی...
تو آرزوی این دل شکسته ای...
مدامت دست میشویم تورا شادت بگردانم
به خود ازار میدارم که ازادت بگردانم
مدامم مست میداری نسیم از تاب مژگانت
من ان مخمور دیروزی خمارانت بگردانم
دریغا که نشانت نیست حتی رحم بر،مارا
تو کافردل، یقینم شد،ز ایمانت بگردانم
شبی میرفت شمیم ات تا ثریای وفاداری
کنون باید که بهرام...
من چه سازم در فراقت، با تمامِ لحظهها؟
پرکشید از شوق رویت، دل، زِ بامِ لحظهها!
یک شب بیا تا بنگری
این قلب بیتاب مرا
حال مرا؛ احساس دل
چشمان بیخواب مرا
میگن به تو فکر نکنم، ازت دور بشم،
دست بکشم و بیخیالت بشم.
اما اصلاً نمیدونن که جونم به تو وصله،
تو برای من همهچیزی، خانواده منی ، دارایی منی.
نمیدونن که خندههات چقدر قشنگه،
چشمهات ندیدن وقتی بهم نگاه میکنی
اون برق توی نگاهت رو ندیدن
این مردم هیچچیزی...
آرزوهایم را هرس کرده ام.
جز بودن با تو دگر آرزویی ندارم.
سازَت صَلایِ سوز است؛
اِی عشقِ بی نهایت
من هم، اسیرِ غربت
در کوچه کوچه هایت.
به یاد پدرم🖤
کاشکی میتاخت بر شطرنجِ دل، شبدیزِ مِهر
مات میشد بانوی دل، با دمِ پرویزِ مِهر
_«مات»:
۱_ حیران، شگفتزده، گیج، متعجب، حیرتزده، مبهوت.
۲- تیره و تار، رنگپریده، رنگرفته، کبود، کدر.
۳_ شهمات (اصطلاح بازی شطرنج)
_ «پرویز»: به معنای پیروز و فاتح، نام خسرو دوم شاهنشاه ساسانی، مشهور به...
آشوبم و جز روی تو آرام دلم نیست.
...شکسته پشتِ دلم زیربار چشمانت
قبول کن که نگاهت کمرشکن شده است...
تقلا می کنم هر شب که اشکم را بپوشانم
به یادت نیمه های شب چونان موج خروشانم
لعنت به هوایی که...
آرامش آغوش مان را ندید و طوفانی شد.
پای رسوایی چشمت، محکم دلم ایستاده.
تو نباشی ،
جهانم ، جان ندارد،
و من ، بی جان،
« هم» به انتظارت ، نشسته ام
«هم » به دنبال جان می گردم،
برای جهانم .
فریاد که از دست تو دیووانه شدم من.
از دست تو دیووانه ی بی خانه شدم من.
فریاد که بردی همه دین و همه وهمه دنیام.
از عشق تو دیووانه ی دیووانه ی دیووانه شدم من
ای که چشمان تو آشوب دل ماست، کجایی؟
تب کردن من دست خودم نیست.
لبهای تو آتش به دلم انداخته.
روزگارم را سیاه کرد، چشمان سیاهت.
به جهنمم کشانده، لب داغ مست تو.