تو در گوش باران چه خوانده ای؟ که وقتی می بارد... خاطرات ازگوشه ی چشمانم می چکد....
مغزهای فسفر سوز، تابها را از ابرها جوید گریه ی باران را به نمک آتش بزنید در آوارِ شبها خواب عجیبی می دهید نغمه های بی خوابی را بر صدا می آورید سرهایی که تکثیر می شوند در ذهن شکستهٔ روز و شهر دستان تازه ای را می ایستند تا...