شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
چَشمانِ سیآهت را ، بر منمَبند ، گیوتین را...!حادیسام درویشی...
چَشم بَر من مَبند ، گیوتین را...!حادیسام درویشی...
روزی خواهد رسیدکه تمام تحرک ترد طبیعتبا بوی اطلسیدر ما رشد کندو کنار باریکه ای از روزکه از شب به دور مانده استدر پهلوی آجرهای ریخته ی این میانه ی خاورسررا برگردانیمو در جهت جغرافیایی یک دوست داشتنتکرار شویمنمی دانمروزی خواهد رسیدعزیز منکه در دالان های قلبمصدای قدم های توبه تپش افتد؟می دانیبا این تاریخ یخ زدهکافیست پنجره را ببندیمو مابه روابط طبیعی اجسام بر گردیماین روزهاعبور موسیقی غمگین رادرتن...
زن را نمی شناسماما یک چیز را خوب می دانمچوبه ی دارگیوتینصندلی الکتریکیو بمب اتم رازن اختراع نکرده است!...