گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
آن چنان مات که یکدم مژه برهم نزنی!
مژه برهم نزنم تاکه زدستم نرود،
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی!
محبوب تر از جانی ، صد جان به فدای تو:)
چشم هایت قصه دیگریست ...
و چشمانت سرآغازی بود برای دوباره زیستن ...
جز تو ...
تمام جهان،
از حوصله ی من خارج است .
چشمانی که حرف ها دارند ....
او ..
منطقی حرف میزد ،
اما من عاشقش بودم...