اگر جهان به دست من اداره می شد
انسان را چنان خلق میکردم که جز
معشوق خود میلی به دیگری نداشته باشد
زنان و مردان هردو به انرژی خود آگاه بودند
و هیچکدام نسبت به دیگری برتری نداشت...
جهان را چنان خلق میکردم که زن برای مرد جز دلبری و زیبایی چیزی نباشد و مرد برای زن
جز قدرت و عاشقی ، چیزی نداشته باشد
به کجا رسیده ایم ای جهانیان؟!
که زن وسیله ای برای ارضای جنسی
و مرد وسیله ای برای ارضای نیاز مالی
شده است...
دگر در بین انسان ها ، عشق موج نمی زند
در این شهر نگاه عاشقانه ای نمیبینم
گل های رز و لاله، همراه عشق ،خریداری نمیشود
دگر دوستت دارم ها بوی اعتماد نمیدهد
میدانی؟ من میترسم...
من از این جهان خوف دارم
نیاید آن روزی که بی تجربه ای از عشق
زمین را ترک کنیم
آیا این وحشتناک نیست؟
کوثرنجفی
ZibaMatn.IR