زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

من شمع بودم که مرا کشتی
تاریک کردی آشیانم را
پروانه ات بودم نفهمیدی
آتش زدی روح جهانم را

ازخاطرت بردی مرا افسوس
برگونه هایم زخم پاشیدی
غم داشتم در دل نگفتم هیچ
تو دردهایم را نفهمیدی

همچون نسیم سرد پاییزی
باغ دلم را سخت سوزاندی
مثل شبِ یلدای طولانی
پیوسته در جان ودلم ماندی

مثل شقایق خون دل خوردم
شاید بمانی بی وفا با من
رفتی نپرسیدی از احوالم
تو بیوفایی کرده ای یا من؟


بدجور دلتنگم برای تو
اما مرا هرگز نمیدیدی
هر جا که هستی شادمان باشی
من عاشقت بودم نفهمیدی

اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن