دلنوشته🖤
کربلا نرفتن سخت است ودلگیر،گاهی می گویم کاش جای آن ها یی بودم که رفته اند یا عازم اند .وقتی خاطراه هایشان رامی شنوم
بغض گلویم رافشار می دهد ازاینکه نمی توانی چیزی بگویی
چون تجربه نکرده ای .درد فراغ داری گویی دلت کربلاست خودت درایرانی .ولی کربلا نرفته می داند حال مارا.
به راستی تانرفته ای نمی توانی درک کنی .ولی تصورشم هم زیباست.
استرس رسیدن ،لحظه دیدار وتار شدن چشم هایت موقع دیدن دو ضریح مطهر تصورشم حتی اشک را درچشم آدم می اورد .
به راستی لایق دیدار نشده ام چه کنم با درد فراغت
ولی من به عشق دیدن آن صحنه نفس می کشم .
حتی شده یک بار فقط یک بار نمی دانم می شود یانه
ولی می دانم روزی می نویسم از خاطرات کربلا و برایتان می گوییم
کی چه روزی نمی دانم .
دلمان انقد کربلای حسین می خواهد ،
که فقط خدای حسین می داند .
جز کربلا این دل تمنایی ندارد.
حسین جانم مارا نمی خواهی آقا .
به خدا دلمان تنگ است و گلویمان پراز بغض
به راستی مارو نمی خواهی .
به خدا که من فقط به امید دیدن دو ضریح نفس می کشم .
خسته ام ازبس گفتم میروم کربلا و نرسیده ام .منتی نیست آقا
تاابد نوکرت هستم حتی اگر منو کربلایت دعوت نکنی .
ولی به خدا آبرویمان رفت ازبس گفتیم می آییم تونپذیرفتی .
تورو جان مادرت مارو بطلب به خدا که خسته ایم .
به خدا گله ای ندارم ولی روم نمیشود بگوییم من کربلا نرفته ام .
تاخود نخواهی کسی به کربلایت نمیرسد .دست رد به سینه ام نزن
که دلم طاقت ندارد .
تقدیم به تمام جاماندگان انشالله دیدار ما در کربلا .
که می دانم روزی می شود و تارشدن چشمایمان .
به به عجب صفایی دارد .
التماس دعا از همه کسانی که رفته اند یاعازم کربلا هستند .
ZibaMatn.IR