در شهر خیال تو شدم واله و شیدا
هر لحظه به یاد تو دلم گشته تماشا
چون ماه که در پرده ی شب می درخشد
روی تو به قلبم زده آتش چو زلیخا
در باغ جنون، عطر تو پیچیده به هر سو
چون بوی گل یاس که آید ز دل صحرا
در دیده ی من نقش تو همچون گل نرگس
هر لحظه به یاد تو، شدم غرق تماشا
با یاد تو هر شب به خیالم سفر آرم
چون موج که دریا به دلش دارد و غوغا
در بزم تو دل را به سرور و طرب آور
چون نغمه ی شیرین که کند دل به تماشا
با عشق تو هر لحظه دلم مست و خرامان
چون باده که در جام زند شور و هیاهو
بر بام فلک نام تو هر دم به زبانم
چون قاصدکی که برسد در دل صحرا
هر لحظه به یاد تو دلم نغمه سراید
چون بلبل مستی که کند نغمه به فردا
ای یار که در دل به تو دل بستم و جانم
چون شمع که در محفل جان سوزد و پیدا
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR