100 متن کوتاه محمد خوش بین ۱۴۰۳ جدید 2025
متن های کوتاه درباره محمد خوش بین
100 متن کوتاه محمد خوش بین ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن محمد خوش بین برای اینستاگرام و بیو واتساپ
خرسند ببینمت به هم میریزم
در بند ببینمت به هم میریزم
ای آنکه نبینمت دلم میگیرد
هر چند ببینمت به هم میریزم
دلم را تو شکستی چه جفایی چه خطایی
بگیر از دلم غم دوری بگو ای یار تو کجایی
من که دلدار تو بودم بگو دلدار تو کیست
نیست وفادارتر از من یار وفادار تو کیست
نگاهِ لیلی گرچه برق دارد
ولیکن رشته ی من فرق دارد
سیاست پیشه ام، من میهراسم
خمِ گردابه هایش غرق دارد
بکش نقاشی بال وپرم را
نگاه خسته ای ازخون ترم را
بکش چون کودکی بی مادر از درد
بروی صخره های غم سرم را
خوش بین
پا نیست که راهی بشوم جاده اگر هست
کشکول ِ پر از خالی ام آماده اگر هست
نقل است که: مردن پل ِ مابین دو دنیاست
یارب بکُش ام، مرگ چنین ساده اگر هست
امشب از گونه ات بر من ببخش عشقم
دو صد تا بوسه تا فردا ببخش عشقم
ناز چشمت را خریدارم هر چه تو گویی
به من از کنج لب هایت ببخش عشقم
گرگ خطر گرفت ترا غذای توله می شوی
دنیای غم گرفت ترا هق هق گریه می شوی
مثلت مثل بره ای ست که با گرگ شد بزرگ
راه فراری نیست ترا آخر دریده می شوی
جاده ها پر از گرگ اند برگرد
آن ها مست و ولگردندبرگرد
نمیدانی که بعد از رفتن تو
خوشی ها خودکشی کردند برگرد
به عشق من هوس گفتی و رفتی
دلم را در قفس کردی و رفتی
برای من هوایی غیر تو نیست
نفس در سینه حبس کردی و رفتی
لحظه به لحظه دل به دیدار تو تنگ است
با هر نفسی منتظرت گوش به زنگ است
وقتی که آغوش تو یک مزرعه بنگ است
هر دکمه ی پیراهنت آغاز گر جنگ است
از دل آفتابگیران موزون بربَرمی خیزد
در آغوش شب، که زمین به ستارگان بَرمی خیزد
آنکس که در این قمار عشق باخت منم
از آتش عشق سوخت و شعر بافت منم
از روز ازل زخم خورده از عشق تو دل
سیب از تو گرفت پرچم عشق ساخت منم
خوش بین
تو هستی که همه جان ها را در خود داری
تو آغاز و پایان هر داستانی هستی
دستان تو در بیان است و جستجوی تو، جستجوی خداست
عشق یعنی صبر کردن
عشق یعنی تسلیم شدن
عشق یعنی دستان باز بودن
عشق یعنی هم دل بودن
عشق یعنی رشد و تکامل
عشق یعنی لطف و مهربانی
پس به عشق پافشاری کن، تا بی نهایت
و بگو عشق یک دیوانگی زیباست.
کبوتری غریبم که دور از آشیانم
دیگر تو را ندارم شب پیش تو بمانم
کاش میشد دوباره در دامت بیفتم
با بال های خسته در اوج آسمانم
شب است، و تو همچنان در قلبم لبخند میزنی
من همیشه عاشقت هستم و تو همیشه با منی
قبلاً چه کسی بودم روزی که تو را دیدم
قبل از تو ندارم یاد از خاطره پرسیدم
دل خسته ترین شاهم از کیش تو در ماتم
رفتی و به فردایت جای تو ترسیدم
تمام ترسم از .....روز های بیهوده است
و خستگی من از جنگهای بیهوده است
که خستگی ام از آن روزیست فهمیدم
برای هیچ بود ........ روزها که جنگیدم
تو که قبلا کس و کارم نبودی
تو کی یارم شدی کی دل ربودی
دقیقا با دو چشمانت دلم را
به آسانی چقدر زیبا تو بردی
مرا عشقم صدا کن تا بریزم عشق سراپایت
مرا آن نیمه ی دیگر بدان آن عشق تنهایت
مست در کوچه یادت اکنون سخت ویرانم
نشستم زیر باران تا فرو ریزم به دریایت
هر بار تو را ببینمت میمیرم
هر روز اگر نبینمت میمیرم
بی من که تو سر کنی میمیرم
با هر که تو را ببینمت میمیرم
به خاطر تو، ستاره های آسمان
به من نزدیکترند
و زمین زیر پایم
مثل آسمان پر از پرنده هایی است
که به سوی خورشید می پرند
توی این خلوت من با خودم
تو هستی
و همین خیال تو
به من آرامش می دهد
از گنبد عشقم آفتاب ظهرم
از افق چشمانت تابان می شود
احساسم در بارگاه عشق اجابت می یابد
دوست داشتن تو به صدا در می آید
این است قرائت عشق من برای تو.
تمام راه ها از برف پر شد
تمام گوش ها از حرف پر شد
بیا ای تو دلیل بودن من
دگر صبرم سر آمد ظرف پر شد