در آینه ی شب، رخ مهتاب شکفت
در باغ خیال، گلِ بی تاب شکفت
دل در سر سودای جنون می رقصد
در پرده ی راز، نغمه ی ناب شکفت
چون موج به دریا زدم و باز شدم
در ساحل عشق، کشتی خواب شکفت
چشمم به افق دوخته، خورشید رسید
در بزم سحر، ستاره ی شاداب شکفت
از کوچه ی دل، نسیمِ یار گذشت
در باغ وصال، لاله ی احباب شکفت
با نغمه ی باران به چمن رقصیدم
در بوی بهار، عطر گلاب شکفت
در سایه ی سرو، قصه ی دل گفتم
در گوش زمان، رازِ دلِ ناب شکفت
از شوقِ وصال، دل به پرواز آمد
در آسمان عشق، مرغِ بی تاب شکفت
چون شعر به لب، غزل به دل می جوشید
در دفتر جان، واژه ی جذاب شکفت
با جامِ شراب، مستی ام افزون شد
در بزم طرب، ساقیِ بی خواب شکفت
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR