در دل شب، قصه ی مهتاب به خوابم آمد
نغمه ی عشق ز هر سوی سرابم آمد
باد صبا با دل شیدا ز ره دور و دراز
بر سر کوی تو با شور و شتابم آمد
چون نسیم سحری، بوی تو آید به مشام
قصه ی عشق تو با هر ضربه ی بابم آمد
آتش عشق تو در سینه ی من شعله ور است
هر چه کردم که نهان سازم، عذابم آمد
در ره عشق تو افتادم و برخاست دلم
هر قدم با تو به صد شور و شتابم آمد
چشم مستت به دلم راز نهان گفت و گریخت
گفتگوی دل دیوانه به خوابم آمد
در هوای تو دلم پر زد و از شوق پرید
آسمان با همه ی راز و نقابم آمد
باغ خاموش دلم با تو به گلزار نشست
نغمه ی عشق تو با هر گل نابم آمد
در ره عشق تو، جان دادم و دل بردی ز من
قصه ی عشق تو با هر ضربه ی بابم آمد
تا که در کوی تو افتاد نگاهم به نگاه
شور و شیدایی و عشق و التهابم آمد
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR