در شهر خیالت به تماشا نشسته ام
در کوچه ی رویای تو تنها نشسته ام
چون ماه که در آینه ی آب فتد باز
در چشمه ی زلال تو پیدا نشسته ام
در پرده ی راز تو، دلم گم شده ای بود
در سایه ی عشقت به تمنا نشسته ام
چون موج که در ساحل دریا به فنا رفت
در حسرت دیدار تو بی جا نشسته ام
در باغ خیال تو، گل افشانِ دلم شد
در بزم حضورت به تماشا نشسته ام
چون شمع که در محفل یاران بسوزد
در محفل عشقت به سودا نشسته ام
در سایه سار عشق تو آرام گرفتم
در خلوت دل، با تو شکیبا نشسته ام
چون نغمه ی پنهان که ز ساز تو برآید
در گوشه ی دل، با تو هم آوا نشسته ام
در شهر خیالت به تماشا نشسته ام
در کوچه ی رویای تو تنها نشسته ام
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR