پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در دل شب، نغمه ام بر آسمان پر می کشد می کشد از سینه ام، راز نهان پر می کشد چشمه سار آرزو، در دل کویر خشک من می کشد از خاک دل، بذر جوان پر می کشد در نگاه عاشقان، آتش به جان افکنده ای می کشد از چشم من، اشک روان پر می کشد راز دل را می نویسم بر ورق های خیال می کشد از واژه ها، شعر و بیان پر می کشد در هوای عشق تو، دل را به دریا می زنم می کشد از موج دل، قایق جان پر می کشد آسمان دل من، بی پروا ز عشق و جنون می کش...
در شهر خیالت به تماشا نشسته ام در کوچه ی رویای تو تنها نشسته ام چون ماه که در آینه ی آب فتد باز در چشمه ی زلال تو پیدا نشسته ام در پرده ی راز تو، دلم گم شده ای بود در سایه ی عشقت به تمنا نشسته ام چون موج که در ساحل دریا به فنا رفت در حسرت دیدار تو بی جا نشسته ام در باغ خیال تو، گل افشانِ دلم شد در بزم حضورت به تماشا نشسته ام چون شمع که در محفل یاران بسوزد در محفل عشقت به سودا نشسته ام در سایه سار عش...
دل به دریای غم افکندم که آرامم کند ساحل امید را دیدم که ناکامم کند چشم تو چون ماه تابان بر شب تارم بتافت گفتم ای جانان من، این عشق خوشکامم کند در هوای وصل تو دل را به پرواز آورم گر نسیم صبحگاهی بر گل اندامم کند عاشقانه در پی تو کوچه ها را می دوم تا که دست لطف تو آخر سرانجامم کند در دل شب های تاریک، با خیال روی تو ماهتاب عشق تو هر لحظه خوش نامم کند گرچه دوری از تو سخت است و غم انگیز و غم بار یاد تو در هر ...
در هوای تو دلم غرق به دریا شده است چشم بر راه تو دارم که چه زیبا شده است دل من بسته به زنجیر نگاهت هر دم همچو مرغی به قفس حسرت و سودا شده است زلف تو سلسله ای بود که بر جانم بست و ز این بند دل من واله و شیدا شده است چشم تو چشمه ای از نور و صفا بود و من غرق در موج نگاهت همه رویا شده است دل من در طلبت همچو شمعی است که شب تا سحر سوخته و زار و شکیبا شده است هر کجا می نگرم، مهر تو در دل دارم و ز این عشق تو من ...
شبِ تاریک و سکوت، ماه به ایوان آمد دلِ من با غم و اندوه به میدان آمد نغمه ی باد خزان، زمزمه ای در گوشم گفت برخیز که هنگام پریشان آمد یاد آن روزگاران که به شادی سر شد دل ز حسرت به غم و غصه ی پنهان آمد در دلِ شب نگرم سوی ستارگان دور که به هر چشمکِ خود، راز فراوان آمد دل به یاد تو و آن لحظه ی دیدار خوش است که به هر خاطره ام، عطر گلستان آمد چشم بستم به امیدی که تو را باز ببینم هر زمان در دل من، شوقِ فراوان آ...
شبارو تا صب بیدارم کجایی تو بی منمن عاشق چشاتم و تو خیره تو چشاشیمن مست عطر تنت تو تا صب بغلشیبزار اینو بت بگم پا نده ب هر لاشییادته شبا میگفتی حالت بی من بَدهحالا یهو چیشده ک حالت با اون خوبهمن عاشق چشاتم تو میخای با اون باشیمن بازم اینو میگم پا نده ب هر لاشیهر شب میگفتی میمیری تو بی منحالا خوب ثابت شد چی بودم من واستمن عاشقت بودما حالا واسم مردیدس بردار از سرم دیگه نمیخام برگردیواسم بودی مرحم حالا شدی دردمتا روز قیام...
مهدی ام ای پانزده آبانیم تند و تیزی چو یوز ایرانیمشادیم به غمها در بسته امبرومندی به سن نوجوانیم...
دیگر از من برنگردان روی خود گاهی نگاهی !... اخوان ثالث...
میشود با بوسه ای روحِ مرا احضار کرد! مظاهری...
داغ امام عسکری دلها را شکستهدر ماتم بابای خود مهدی نشستهگرد مصیبت چهره ی عالم گرفتهزهرا ز داغ لاله اش ماتم گرفتهشهادت امام حسن عسکری(ع) تسلیت باد ...
عاشق شوریده دلدر دفتر شعرش نوشتهر کسی یک دلبر جانانه داردمن تو را.... اخوان ثالث...