در دل شب، ماه تابان، نور عشق افشان کند
بر سر هر کوی و برزن، قصه ای پنهان کند
ابرهای تیره گون در آسمانِ بی کران
اشک های بی قرارم را به دریا روان کند
باد صبا با نغمه های دلنشین و دلربا
راز دل را با گل و بلبل به صحرا بیان کند
چون نسیم صبحگاهی، بوی یار آید ز دور
هر دلی را با خیال او ز خود بی جان کند
آتش عشقش چو افتد در دل دیوانه ام
شعله های سرکشش را تا فلک تابان کند
چون شراب ناب مستی، چشم او افسون گر است
هر نگاهی از نگاهش عالمی حیران کند
در گلستانِ وجودش، هر گلی رنگی دگر
عطر او را هر نسیمی با دلش یاران کند
چون قلم در دست شاعر، واژه ها جان می گیرند
هر غزل با یاد او شعری نو سوزان کند
در غزل های عاشقانه، نام او تکرار شد
هر دلی با یاد او شعری ز دل پنهان کند
با خیالش در دل شب، قصه ها پردازم من
هر ستاره با نگاهش قصه ای تابان کند
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR