در دل شب می نویسم شعرهای راز و موج
می کشم بر پرده دل نقش های باز و موج
چشم من چون آینه می تابد از نور امید
می درخشد در دل شب چون ستاره ساز و موج
نغمه های عشق را بر لب چو آتش می زنم
تا بسوزانم دل افسرده و بی راز و موج
در خیال روی او گم گشته ام چون سایه وار
می نوازم با نفس های خود آن ناز و موج
چون نسیمی نرم و آهسته به گوش باغ ها
می رسانم بوی گل های شبانگاه ساز و موج
در میان موج های بی کران از اشتیاق
می نهم بر ساحل دل یادگار راز و موج
چون پرستو می پرم در باغ های آرزو
می نوازم با نفس های خود آن ساز و موج
در هوای عشق او پر می زنم چون مرغ شب
می سپارم دل به دست بادهای باز و موج
چون گل سرخ از دل خاکستر عشق و جنون
می برآرم با نفس های خدا آواز و موج
در دل این غزل زیبا من و تو جاودان
می نوازیم با هم آهنگ های راز و موج
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR