زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

چشم مستت صد هزاران فتنه در عالم نهاد
زلف پرچینت به هر تابی دل آدم نهاد

گر نسیم صبحدم بر زلف عنبرسا وزد
بوی خوش در جان هر صاحب دل خرم نهاد

آتش عشقت چنان در سینه ام افروخته
کز شرارش شعله در خورشید پرچم نهاد

هر که یک دم در هوای قامتت سر برکشید
پای در زنجیر غم، سر بر لب ماتم نهاد

از غم هجران تو چشمم چنان گریان شده
که ز سیلابش خدا طوفان نوح دم نهاد

در کمند عشق تو افتاده ام چون صید زار
تیر مژگانت به قلب این دل پرغم نهاد

گر چه عالم را به یک جو می نیرزد عاشقان
عشق تو در سینه ام گنج دو عالم نهاد

از شراب وصل تو مستم چنان کز خود برفت
جام لبریزم که ساقی بر لب جم نهاد

در ره عشقت چنان از خویش بیگانه شدم
که دلم پا در ره کوی تو محکم نهاد

گر چه صد بار از غمت جان دادم و زنده شدم
باز هم جانم سر کوی تو هر دم نهاد

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR

مهدی غلامعلیشاهی ارسال شده توسط
مهدی غلامعلیشاهی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن