(اَلسَّلامُ علَیکِ یٰا فاطِمَةَ الزّهراء)
(کوثر)
امشب فلک ز مولد زهرا (س) منوّر است
کآیینه دار ماه ِ رخش، شمس خاور است
آن زهره ی منیر سماوات معرفت...
در ظلمتی عظیم، فروزنده اختر است
از عطر جان فزای گل یاس احمدی (ص)
خوشبو جهان چو رایحه ای روح پرور است
گل در بهار اگرچه فراوان به عالم است
این گل یکی بوَد که به عالم برابر است
بر دامن خدیجه عطا گشت دختری
کآرام قلب و نور دوچشم پیمبر است
آن دختری که نادره ی کبریا بوَد
از مرتبت، معلّم لعیا و هاجر است
آن دختری که فخر زنان است تا به حشر
اسطوره ی عفاف زنان است و سرور است
وقتی که دشمن از سر بخل و جهالتش
گفتا رسول فاقد نسل است و ابتر است
فرمود حق به رغم بخیلان به مصطفی
کز منزلت، عطا به تو امروز، کوثر است
آن کوثری که آل ولایت ز صُلب اوست
شایسته همسری ست که هم کفو حیدر است
آن کوثری که خلق جهانی طفیل اوست
صدیقه ی بتول که زهرای اطهر است
شالوده و بهانه ی خلقت چو او بوَد
شیرازه ی کتاب خداوند اکبر است
«لولاک» در مقام مَنیع و رفیع اوست
مقصودِ آفرینش و محبوب داور است
دارد مقام « اُمّ اَبیها » یی از پدر
مادر بوَد برای پدر، گرچه دختر است
نام علی و فاطمه، در لوحه ی وجود
همراه احمد است که ثبت و مُصَدّر است
عنقای آسمان نبوّت چو احمد است
بالَش علی و، فاطمه اش نیز شهپر است
همتا نداشت فاطمه در عالمِ وجود
هم کفو او علی ست که شایسته شوهر است
آنکو که مفتخر بوَد از نسل فاطمه است
در این شب خجسته، نشاطش مکرّر است
هر بانویی که هست مُرید و، مرادش اوست
بی شک به روز حشر، مبرّا ز کیفر است
دارد بس افتخار که «میلاد فاطمه»
روز «مقام زن» بوَد و «روز مادر» است
بنشین به زیر سایه ی او در تمام عمر
بی بارگاه اگرچه بوَد سایه گستر است
طبع کلیل من، نتوان وصف او کند
زین منزلت که مادح او حیّ داور است
او مادر من است و منم مفتخر به او
او شافی و شفیعه ی ما روز محشر است
(ساقی) سخن ز ساغر و مستی قبیح نیست
وقتی که جام، در کف ساقی کوثر است.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1393
ZibaMatn.IR