متن روز مادر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات روز مادر
«بزرگداشت روز زن و مقام مادر مبارک باد»
(معراج)
گر از سرِ مَردی، به سری تاج رَوَد
کی تاجِ چنین سری به تاراج رود
فرمود امامِ امّت این جمله ی نغز :
از دامن زن، مَرد به معراج رود.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(مادران سفر کرده)
گرچه رفتی ز جهان یاد رخت در دل ماست
نقش تو قاب، به دیوار دل و منزل ماست
روز مادر بوَد امروز، ولی شوق و شعف
بعد تو نیست دگر، ایکه غمت حاصل ماست
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(مادر)
عشقی که حق در سینه ی مادر گذارد
هفت آسمان، با وسعتش در بر ندارد
فرزند اگر داند وفاداری او را
بی پرده جان، در راهِ مادر می سپارد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(روزت مبارک فرشته ی آسمانی)
روز مادر آمد و خالی است جایت مادرم
ای به قربان تو و مهر و وفایت مادرم
کاش بودی و به دیدارت، به سر می آمدم
تا ببوسم صورت و هم دست و پایت مادرم
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(الجنة تحت اقدام الامّهات)
ز مادران وطن ، آن گرامیان جهان
قلم شکسته و الکن بوَد زبان به بیان
بهشت حق چو بوَد زیر پای مادرها
همین بس است که فرموده حضرت یزدان
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(الجنة تحت اقدامَ الامّهات)
هستی، ز وجود مادران بر پا شد
طومار جهان به دست شان امضا شد
از حلم و گذشت و همت والاشان
جنت ز کف قدوم شان پیدا شد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(اَلسَّلامُ علَیکِ یٰا فاطِمَةَ الزّهراء)
(کوثر)
امشب فلک ز مولد زهرا (س) منوّر است
کآیینه دار ماه ِ رخش، شمس خاور است
آن زهره ی منیر سماوات معرفت...
در ظلمتی عظیم، فروزنده اختر است
از عطر جان فزای گل یاس احمدی (ص)
خوشبو جهان چو رایحه ای روح پرور است...
باز هم شعری دگر در وصف عشق
یک زمستان ، عشق بازی تا دمشق
فاطمه ، چون بدر زیبا در جهان
جان ما را می برد هفت آسمان
چون که زینب پا در این دنیا نهاد
پایه ی ظلم و ستم ، از پا فتاد
روز میلادش که فخر عالم...
《 عشق مادر》
وصالش صحن دل را بیقرار است
دلش مملوه از مهر و قرار است
کلامی را به شرح و وصف او نیست
چون او لطف و کمالی از هزار است
حریمش نام گل را پایدار است
چو با آیینه ها همواره یار است
سخن را آب و رنگ...
ای مقدس ترین قبله گاهم
ای که در دلت رنج های بی کران داری ولی بر لبت جز خنده های گرم چیزی نیست.
مادرم من به قربان تو رنجی که دل داری
خنده ات را دوست می دارم غمت را بیشتر.
مادر
بین خوبان همیشه تک مادر
یار و غمخوار و بی کلک مادر
خانه از عطر بودنش روشن
گل خوشبوی مشترک مادر
سوی گهواره می رود تا که
به تکان آورد فلک مادر
مثل تندیسی از وفاداری
عاشقی را زند محک مادر
زندگی شاهد ترانه اوست
صد گل و باغ...
مادرم
مادرم آنزمان که کودک بود
روی پایش یکی عروسک بود
آنکه عشق و عزیز مادر بود
ریزهِ میزهِ تمیزُ کوچک بود
♡○○.○○○
آن عروسک مکان ایمن داشت
یک بلوز قشنگ بر تن داشت
بین دستان کوچک مادر
سرنوشتی مشابه من داشت
♡♡○.○○○
روی پایش تکان تکان میداد
آسمان را...