خلوت من و خدا
می رسد روزی که من هم با خدا خلوت کنم
باز هم در این مسیر از عاشقی صحبت کنم
میرسد روزی که من با خالق پروردگار
لحظه هایی بگذرانم با دو چشم گریه دار
ای خدا من بنده ای محبوس در این هستیم
عاشقم ، بیزار ازاین حال خراب و مستیم
مینویسم تا بخوانند مردمان این دیار
شاید این نامه شود بر ابر پاییزی سوار
از وقار واژه ها در ابر پاییزی چه سود
انتهای مطلب دلدادگی در آن که بود
جز خداوند زمین و آسمان و آب و خاک
در زمین وآسمان جز او نباشد ذات پاک
ذات پیران و رئوفان قطره ای از نور اوست
بازگشت عاشقان روزی رسد بر کوی دوست
ای توانا قادر بی حد و حصر و بی نظیر
من به کام عشق پاک و خالصت گشتم اسیر
ای مراد رهروان عشق و ایثار و وفا
مقصد و مقصود مردان بزرگ و با صفا
ای خدای مهربان این عشق تقدیم شما
آنچه در دل راز دارم مینویسم هر صبا
این مسیر اشتباهم باعث تجدید شد
عاشقی و بندگی در قلب من تمدید شد
شاید این بار رو بگردد از گنه کردن بسی
توبه کردم ای خدا پس کی به دادم میرسی
در زمان مرگ و در طول مسیر زندگیم
سرخوشم از سجده هام و عاشقیم و بندگیم
دوستان و آشنایانم به خالق سو کنید
زشت و زیبا و نهان و آشکارا رو کنید
امیدامام وردی🌙 ماهان
ZibaMatn.IR