در دل شب ناله سر دادم ز درد اش...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن مهدی غلامعلی شاهی
- در دل شب ناله سر دادم ز درد اش...
در دل شب ناله سر دادم ز درد اشتیاق
ماه می پوشاند از ابر سیه روی چراغ
آه از آن چشمان مست و ناز و افسون گر که زد
بر دل دیوانه ام تیری ز جنس اشتیاق
بسته ام دل بر خیال روی او در خواب خوش
گرچه بیداری ندارد جز غم و رنج و فراق
نغمه ای کز ساز دل برخاست، جانان را نداشت
چون که هر زخمی که زد بر تار دل، شد اتفاق
ای نسیم صبحگاهی، بوی او با خود بیار
تا که مرهم گردد این دل را ز درد و اشتیاق
هر گلی را بوی خوش در باغ هستی می دهد
لیک گلروی تو تنها می کند دل را چراغ
در ره عشقش دلم را کرده ام قربان، ولی
او نمی داند غم این عاشق بی اشتیاق
آرزو دارم که روزی بر سر کویش رسم
تا ببینم روی ماهش را ز نزدیک و ز داغ
گرچه دوری سخت و جانکاه است در این راه عشق
عاقبت پیروز گردد دل به یاری اشتیاق
مهدی غلامعلی شاهی