آرامشم بودی تو را گم کرده...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر عاشقانه
- آرامشم بودی تو را گم کرده...
آرامشم بودی تو را گم کرده بودم
پلکی زدم، دیدم تویی بودونبودم
باران زد و عطر تو را پیچاند در شهر
فهمید باران، عاشق بوی تو بودم
از خاکها سربرکشیدم، غنچه کردم
شعر قشنگ نوبهاری را سرودم
بیبادبانم، در مسیر صخرههایم
تو ناخدایی کن به دریای وجودم
نام تو شد ذکر لبان بیقرارم
پیچیده ای همچون دعا در تار و پودم
بغضی نشسته درگلوی ناشکیبم
باید گره از دردهایم میگشودم
گفتی حسادت میکنی!
باشد، قبول است!
من با تمام شهر، روی تو حسودم
.
باور نداری قصهام را این هم امضا
تنها تویی تنها تویی بود و بودم
تیشه به دستم داده حالی تلخ وشیرین
فرهاد کوه بیستون. مرد صعودم
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق خود است. شاعر پس از مدتی دوری، معشوق را دوباره یافته و از شادی سرشار است. عشق او به قدری عمیق است که حتی حسادت را نیز قبول میکند. شاعر با تشبیه خود به فرهاد کوهکن، استقامت و عشق بینظیر خود را نشان میدهد و معشوق را ناخدای دریای وجودش میداند.