دوشنبه , ۱۰ دی ۱۴۰۳
بهار میگذرد، خیز و دست دلبر گیر...
بهار با تو زیباست...
عطر تنتاز هرکجا گذشتبهار شد!...
بهار در رمضان آمد و بهاران شدفضا چو گلشن جنت شکوفه باران شدتبسم ملکوت و نسیم گلشن دوستنصیب و قسمت پاکان و روزه داران شداعظم کلیابی بانوی کاشانی...
بهار در رمضان آمد و بهاران شدشکوفه های اجابت نصیب یاران شدتبسم ملکوت و ترنم شبنم گل محمدی آمد گلاب باران شداعظم کلیابی بانوی کاشانی...
بهار در رمضان آمد و بهاران شدشکوفه های اجابت نصیب باران شدتبسم ملکوت و ترنم شبنم گل محمدی آمد گلاب ارزان شد اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
لباسِ سفیدِ زمستان را بهار گلدوزی می کند....
به آواز دل انگیز قناری خزانی را بود هر نو بهاری چه خوش باشد که با بذر محبتگل لبخند بر لبها بکاری اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
بهار را خواهم کاشت پشت پنجره های شهر فقط تماشا کنحجت اله حبیبی...
نگاه می کنم به دَر بهار قد کشیده روبروی پنجره .حجت اله حبیبی...
می تکاند در بادپیراهن گلدارش رابی بهار...
با آمدنت بهار هم می آیدسرسبز و شکوفه بار هم می آیددرحسرت تان گل امیدم پژمردبا تو چقدر انتظار هم می اید اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
بهار من بُوَد آنگه که یار می آید...
گفته اند آخر به یک گل کی می آید نوبهار آنقدر خوبی که دنیا با تو میگردد بهار اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
گفته بودی که بهاران بشود می آییفصل گل آمده و از تو نیامد خبری اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
عید من بهار لبخند توست که بذر عشق را شکوفا می کند...
ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار...
به بهار می مانی و شوق نگاه...
شکوفه می دهددر بهار عشق انتظار دیدارت...
بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم...
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار...
وقتی بیایینوروزاستهزار بهار دیده ام...
من بهارم ک جهان ار نفسم خندان است:)♡...
بهار شیوه طبیعت برای گفتن اینه که وقت مهمونیه!...
.وبهار روزهایی ست کهکسی را دوست تر میداری....
بهار در نظرم غیرِ رنگ و بویِ تو نیست......
عطر ِتنت از هر کجا گذشت... بهار شد....
مثل بهار میماند آمدنت شکوفه بارانم میکند ......
می غلتد بهاردر تنمتو که باشی!...
شال به کمر/لب را پنهان کرد بهار/چشم و اَبرو سیاه...
چه بهاری به دلم ریخته این پاییزت...
بهار فصل قشنگی ست، بی تو اما نه...
نمی شود/بهار را در خانه نگاه داشت/زوزه ی گرگ ها...
بهار من بُوَد آن گه ،که یارمی آید ......
کاش روزی برسدهر که به یارش برسددل سرما زده ما به بهارش برسد ....
چنگ زدنبه گیسوانِ بهارخیالیستدر سرِباغ...
تبر کشیدی و آخر به جانم افتادیتویی که آمده بودی بهار من بشوی...
گیسوان خورشیدیتتاب دهی...بهار میشود...
دست اسفند را بگیررسیدن به بهاربدون دست های توممکن نیست......
سوگند میخورم که نباشی بهار نیست...
بهار نیست...بهشت است...فصلِدیدن تو...️️️...
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمدنگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد...
بهارخود خود شمایی حضرت دلبر!...
بی زمستان، بهار لطفی نداشت...
عطر یک شکوفه ی بهار نارنج ات برای من کافیست بهار، تا آمدنت را به انتظار بنشینم...
بهار، زندگی جدید و زیبایی را بر زمین ارزانی داشته است...
در پایان هر روز بهار، باید خاک را بوئید....
حیف نیستبهار از سر اتفاق بغلتد در دستمآن وقت تو نباشی ؟...
بهار جشن طبیعت است...
شکوفه در شکوفه پیچیده ست، و این آغاز فصل بهار است...