یه وقتایی که میری مطب با...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن نوشته های باران کریمی آرپناهی
- یه وقتایی که میری مطب با...
یه وقتایی که میری مطب، با منشی روبهرو میشی که انگار باید از سدِ شخصیتش رد شی تا برسی به دکتر
طوری نگاهت میکنه که حس میکنی مریضیتو باید اول با غرورش درمان کنی، بعد با نسخهی پزشک
جوری برخورد میکنن انگار سلامِ تو نیاز به تأییدیهی اخلاق داره
حالا اینکه با احترام باهاشون حرف بزنی رو بعضیا اینجوری تفسیر میکنن: پس من خیلی مهمم نه عزیز دلم، ما فقط خوب بودیم، نه کوچیکتر.
تفسیر با هوش مصنوعی
برخی منشیهای مطب برخوردی دارند که انگار عبور از سد غرورشان، پیشنیاز رسیدن به پزشک است. نگاههایشان حاکی از این است که باید ابتدا غرورشان را راضی کرد، سپس به درمان رسید. احترام گذاشتن به آنها هم گاهی به اشتباه به معنی خودبرتربینی تلقّی میشود، در حالی که فقط ادب و احترام متقابل است.
اشتراکگذاری