دختری تیره رخ و چالاک تو...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

دختری تیره‌رخ و چالاک،
تو آبی زندگی را به جمالت هدیه کرده‌ای:
میوه‌ها را رسیده ساختی،
دانه‌های گندم را پر و گران،
و جلبک را چون موجی مواج،
با خوشی در تنت جای داده‌اند؛
چشمانی نورانی،
و لب‌هایی که چون آب،
لبخند می‌زنند.

آفتابی سیاه‌دل و مشتاق،
چون ریشه‌زنی در تارهای
موی سیاهت جای گرفته است،
هنگامیکه دست می‌گشایی،
شاخه‌ای به سایه آغوشت می‌پیچد.

تو چون رود کوچکی با خورشید بازی می‌کنی،
و آن، در چشم‌هایت دو گودال تاریک
از زندگیْ بیندیشان نهاده است.

دختری تیره‌رخ و چالاک،
هیچ چیز مرا به سوی تو نمی‌کشاند؛
همه‌چیز، گویی چون ظهرگاه سوزان،
مرا از کنارت دور می‌سازد.

تو هستی:
جوانی دیوانه‌ی زنبور،
مستی موج‌ای که همیشه خروش دارد،
و نیروی سنبل گندم،
پربار و سرشار.

خاطرم، اگرچه تاریک است،
باز به جستجوی تو می‌شتابد،
و من دوست می‌دارم بدنی را
که سرشار از شادمانی‌ست،
صدایی را که باریک و روان است.

ای پروانه‌ی تیره‌رنگ،
شیرین و چون تقدیری قطعی،
هم‌چون دشت گندم، خورشید،
شاه‌دانه‌ی قرمز (یشمک) و آب پاک،
تو چنان زیبایی چه‌گونگی و قدرت داری.

پابلو نرودا
ZibaMatn.IR
غزل قدیمی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

شعر، دختری زیبا و پرانرژی را توصیف می‌کند که با وجود جذابیت، شاعر را از خود می‌راند. تصویرسازی‌های طبیعت (آب، گندم، خورشید) به زیبایی او و تضاد درون شاعر اشاره دارند. با این حال، عشق و کشش شاعر به زیبایی و طراوت او، علی‌رغم دوری ظاهری، قابل انکار نیست.

ارسال متن