100 متن کوتاه جدایی ۱۴۰۳ جدید 2025

آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع، حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم.

لعنت به عشق اولم
باعث آزار منه
چشمای من خیس شده باز
همش توی خاطرمه

غم آخر بود
رفتنت

ما که دل کندیم از او
دیگر چه فرقی می کند
با سگان زرد باشد یا شغالان سیاه

من گره می زنم این فاصله ها را هرشب
تا که کوتاه کنم قصه ی تلخ جدایی ها را

اگر چه باز نبینم به خود کنارِ ترا
عزیز می شمرم عشق یادگار ترا
در این خزان جدایی به بوی خاطره ها
شکفته می کنم از نو به دل بهار ترا...

وقت جدایی رسید
باد مخالف وزید
از شرر داغ تو
پشت برادر خمید

گویا که جهان بعد تو زیبا شدنی نیست
حتی گره اخم خدا وا شدنی نیست

بسوزد آنکه سربازی بنا کرد

تو را از من مرا از تو جدا کرد

تا که رفتی از کنارم
ناگهان باران گرفت
ابر هم گویا توان
این جدایی را نداشت...

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست چقدر بلند فریاد بزنی
او دیگر صدایت را نخواهد شنید

اگر روزی تهدیدت کردند،
بدان در برابرت ناتوانند!

اگر روزی خیانت دیدی،
بدان قیمتت بالاست!

اگر روزی ترکت کردند،
بدان با تو بودن لیاقت می خواهد

با من مدارا کن
بگذار دلهره ی جدایی را
در حافظه ی هیچ عاشقی شکوفا نکنیم

نگاهی سرد بر این ساعت
کمی در حال خود ماندن
زمان درگیر یک کابوس
برایم می رسد \خواندن\

و میخوانم که : دریابی چرا نیستی ...

حمید پناهی زاده

می شود با همه وجود سالها
گیر کسی باشی و قسمت نشود؟
ما تلاش کردیم اما روزگار نذاشت
إِنَّ اَلزَّمَانَ مُفَرِّقُ اَلْأَحْبَابِ(علی علیه السلام)
همانا روزگار جدا کننده عشاق است

رفتی به سرِ زندگی خود؛ دلِ من هم،

باید برود بی تو زند سرد، نفس را.

بر دلم شور خدایی می رسد

بوی جانسوز جدایی می رسد

ای فدای دین و مکتب الوداع

ای تمام هستِ زینب الوداع

متنفرم از غروب جمعه ای که
تو را از من گرفت
مادرم

ما بی تو خسته ایم
تو بی ما چگونه ای

قلبم را به تو هدیه دادم
در یک روز بارانی
چه گرفتم؟
دوری
جدایی
تنهایی

آنقدر صدایت کردم اسم تو را
که همه شهر فهمیدند راز مرا

جایش خالی خواهد ماند
و جای خالی‌اش
از همه‌ی آنها که هستند زیباتر است...

می خواهم رها بشوم
از این پیله ای که
هیچ امیدی به پروانه شدنش نیست...

بهزاد غدیری / شاعر کاشانی

وقتی میرفتی...
انقد سرد رفتار کردی!
که شک کردم منو میشناختی:)

بعدِ تو
با هر غروبی ؛
بی قراری میکنم
می نشینم با نبودت جمعه داری میکنم ...

بعد از رفتنش هیشکی نتونست جاشو‌ بگیره، حتی خودش بعد از برگشت :)

چنان تنهای تنهایم
که حتی نیستم با خود

چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی زود

رفته ای و چو زلزله بنای جان ریخت که ریخت

به جز تو قلب خودم را به هیچ کس نسِپردم
تو هم غمی به جهانم اضافه کردی و رفتی...

یا خانه تنگ تر شده
یا من در خودم جا نمی شوم
نفس رفته است
نمی آید!

کاش یادبگیریم وقتی ازکسی ناراحت میشیم
جای اینکه یهو ترکش کنیم
اول دلیل ناراحتیمونو بهش بگیم
و توضیحاتش رو بشنویم...
شاید دیگه اینطوری ترک کردن و جدایی لازم نباشه

بعضی وقت ها خدا نجاتمون میده
ولی ما جدایی حسابش میکنیم
همیشه جدایی بد نیست...

ز هم جدا کردن ما را، مثل دو ابرو ،

پیوستگی دوره قاجارم آرزوست!

ارس آرامی

چجوری بهش فکر نکنم؟
من مثل ادمیم که یه جایی از بدنش درد میکنه
اون مگه میتونه به دردش فکر نکنه،که من بخوام به تویی که بند بند وجودم واست درد میکنه فکر نکنم؟

چه گویمت که دلم از جدائیت چون است

دلم جدا ز تو دل نیست قطرهٔ خون است

وقتی که دنیای تو با یه نفر پرمیشه
ندیدنش تورو به سمت خطر هل میده
تصمیم بگیره واسه همیشه ترکت کنه
میمیره قلب عاشق لحظه مرگ توه ...

ما ساعت ها باهم حرف میزدیم
بی آنکه صدای همدیگر را بشنویم
و هر بار  \ فاصله \   از این قدرتِ ما تعجب میکرد...

سحر غزانی

فلک از دست ما برده دوتاگل🥺
که اتش میزند برجان بلبل😔😔
فغان از این غم ودرد جدایی 😪😪
چگونه داغشان سازم تحمل☹☹☹

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا

چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟

یه مرد برای عاشق شدن یه نگاه
براش بسه
اما برای فراموش کردنش به یه عمر!!

زیبا زیاد بود اما دنیا
شبیه تو نداشت

‏جدایى آن جاست
که تو
‏دیگر از گفتن حرف دلت
‏دست می کشی.

- ‏شُکرى اِرباش

مث یک روح در دو بدن بودیم
تنها یک جای بود که باهم
تفاهم نداشتیم
اون روزی که من
لباس سیاه پوشیدم و تو (کفن) سفید

گاهی برای تمام چیزها دیر میشود
کسی نمیداند کدام عابر
پشت باجه تلفن جا ماند
و کسی دیگر نفس نمی کشید که
جواب تلفن را بدهد
و باران همچنان و همچنان
بارید

دیگه پیشت اومدن سخت شده
دلم آبادان شده برات

اگه دلت براش تنگ بشه چیکار میکنی؟
+ خب بهش زنگ میزنم یا قرار میذارم ببینمش دیگه
اگه نتونه جواب بده یا نیاد چی؟
+ برای چی نتونه؟
هیچی ولی کاش دلت برای عشقت که دیگه تو دنیا نیست تنگ نشه

شاید مرگ بتواند جسم و نگاه ها دو عاشق را از هم جدا کند
اما هرگز قدرت ندارد که قلب و یاد تو را از من دور کند
🖤 کربلایی/سادات 🥀

جرم من دوست داشتنت بود
و تو قاضی سخت گیری بودی ک مرا محکوم کردی به مرگ با خاطره باران

جدائی اجباری از وطن و کاشانه، درد و غم سنگینی بر سینه غربت نشینان است.


رحمان شاهسواری کینگ

بعد از تو هیچکس در دلم گذر نکرد
کسی نیست در جهان که بگیرد جای تو؟!

مرا ز هجر مترسان، گذشت آن زمان
که سخت تر از مرگ فراق و هجران بود

ماه مردم تو آسمون رویت شد داره میدرخشه
اما ماه من خیلی وقته زیر خاکه
دیگه رویت نشده
دلم براش تنگ شده 🖤

آب بودند و خاک
سازشان ناکوک اما؛
گِل شدند.

گذشتی از من و رفتی چه آسان

مرا دادی به دستان زمستان

مگر شب بوی باغ تو نبودم

چرا پرپر شدم در باد و بوران

شهناز یکتا

از نجف الاشرف که سمت مشایه رفتم
دلم پیشت ماند چه سخت است فراقی
که هیچ دیداری ندارد.

امید رفت و فرو ریخت

تمام داروندارم

کجاست یار وفادار

کجاست مونس و یارم

شهناز یکتا

تا قیامت شکر میکنم پروردگار خویش را
آه، گر من باز بینم روی یار خویش را 🖤

هر دو ما سوختیم
تو به مرگ و من به فراق تو همیشه

آه مِن الفِرَاقَ
قَلْبی مَدفونٌ فی العِرَاقُ

سختمه باورکنم که مال من نمیشی امابرای دلم درهرصورت عزیزی

نداشتنت
اوج ویرانی است
که بر سر آرزوهایم
آوار می شود


مجید رفیع زاد

هر چه رنگ بر تن کنم بی فایده است
عاقبت رنگ غم رسوایم می کند 💔

بمیرد آنکه جدایی را بنا کرد....

چشم در چشم تو دوختن، مارو بَس
چشمِ دل روشن زِ رویت، مارو بَس

گرچه دورست دستِ تو از دستِ من
این چنین دوری زِ دستت، مارو بَس

صبر کنم که چی بشه.....
دگر حل هم بشود ذوقی نیست ....
صیاد عزیزی

آدم دل مرده .....
ترسی از مرگ ندارد ...❤️‍🩹🫠

اونجایی که صیاد عزیزی میگه ..؟؟؟!!!

کاش می دانستم بعد از مرگم آخرین سیاه پوش کیست ؟

تا قبل مرگم جانم فدایت میکردم 🖤👑

بخشیدمت .....

از طح دلمم دوست دارم ....

ولی دیگه گذاشتمت کنار...❤️‍🩹

روزی گفتیم فقط مرگ می ‎تواند
ما را از یکدیگر جدا کند،
مرگ شتاب کرد و ما از یکدیگر جدا کرد

دلم تنگ است ...
برای کسی که نه میشه او را خواست
نه میشه او را داشت ...
فقط میشود سخت برای او دلتنگ بود
و در حسرت داشتنش سوخت :)

خط خطی ام کن زندگی

ولی من با تو زنده ام

میپرستیدم سیه چشمان مستش را ولی...


تا به خود باز امد، او از دلم دل کنده بود...

خاطرت نیست...

که در خاطر من...

خاطر تو هست هنوز...

بـــــدون تــــو...

چه نزدیک است که جان من به لب آید...

کاش میشد که به پایان برسد...


این بی تو بودن های من...

روزی گفتیم
فقط مرگ می‌تواند
ما را از یکدیگر جدا کند

مرگ دیر کرد
و ما از یکدیگر جدا شدیم!

یادش بخیر
پارسال همین موقع صدای خنده هامان بلند بود اما حالا من ماندم و قاب عکسی با روبان مشکی🖤

بی تو
اشکی رویِ گونه سرازیر شد
دلی شکست
آینه ترک خورد
پاره شد
عکسِ خاطره ها.

تو مثل تمام رفتن ها هستی که برمیگردی

و من مثل تمام برگشتنها ؛

اینجا منتظرت میمانم ..!

مرا ببخش که ساده بودنم دلت را زد....... مرا ببخش اگر عشق ورزیدنم چشمانت را بست....! میروم تا آنان که توانا ترند.... تورا به پوچ بودنت برسانند..
️

آن زمانی که تو از کلبه ی قلبم رفتی
بر درش قفل زدم تا که نیاید دگری

من و چشمان گره خورده به تقویم و زمان
روز و شب با همه ی خوب و بدش شد سپری

بم بود ،

بدرودش

.

آریا ابراهیمی

همه عاشق شدن را بلدند
اما فقط تعداد کمی هستند که بلدند
چگونه در عشق با یک نفر برای مدتی طولانی بمانند...

به من گفته است یک مدت از او کمتر خبر گیرم
همین یعنی جدایی ، منتها آهسته آهسته

بریدی تو از من ،

بریدم من از خود

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن...

دلم میخواست تا ابد دوسِت داشته باشم ولی انقد دلتنگم گذاشتی که دیگه حتی نمیخوام بهت فکر کنم!

تا تو مراد من دهی

کشته مرا فراق تو

هوا هوای جدایی
هوای تنهاییست ...

جای شونه های تو
تکیه به دیوار میزنم
رو به قاب عکس تو
هی پک به سیگار میزنم
کوثرمرادی فر❤

بزار هر کی خواست بره
وجودت لیاقت آدمی را داره که
خودش به کنار تو بودن اصرار کنه.