ای پیکر تو ای لمس تو...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر ملل
- ای پیکر تو ای لمس تو...
ای پیکرِ تو، ای لمسِ تو، ای نورِ تو، ای هستیِ تو، ای که محبوبِ منی، در روز و در شب، ناگاه، در آغوشِ من، چون موجی که در دلِ اقیانوس گم میشود، ناپدید میشوی.
دیگر نه دستانی که بر سینهام مینهی، نه چشمانی که در خوابِ من میبندی، و نه آوایی که در سکوتِ شب میپیچد.
تو آن غیابی، که ناگهان مرا در بر میگیرد، گویی که شب، یکباره بر من فرو میافتد، و من، در این تاریکی، به دنبالِ آن چیزی میگردم که زمانی در دستانم بود.
تو نیستی، بیآنکه رفته باشی. تو دور میشوی، بیآنکه گامی برداشته باشی. و من در شگفتم که چگونه، در یک آن، همهی هستیِ من شدهای، و در همان آن، همچون ستارهای دور، دستنیافتنی میمانی.
تفسیر با هوش مصنوعی
متن از فقدان و دوری معشوق میگوید. معشوقی که حضورش همه چیز بوده و ناگهان، بی آنکه واقعاً رفته باشد، دست نیافتنی میشود. شاعر در تاریکی این غیاب به دنبال نشانه ای از او می گردد، کسی که یک لحظه تمام هستی اش بوده و حالا دور و غریب است.