جهان جای عجیبی است !
اینجا ایران است
کشوری که در آن بچه ها در دبستان زبان های مختلف را میآموزند ، به آن ها هر روز صبح یک لیوان شیر و یک لقمه از نان سنگک با خامه و عسل میدهند، بچه ها باید صبح ها شعر های حافظ و سعدی را مرور کنند.
مادرها امکان ندارد نگران بچه ها باشند، هر فرزندی تا از خانه خارج شود ، هزاری هم که نخواهد به بهترین و سلامت ترین شکل به خانه بازمیگردد...
اینجا پدرها با حقوق های بازنشستگی پادشاهی می کنند و سرشان بابتِ آمد و رفت مخارج بالاست!
اینجا کسی با کسی دعوا ندارد و مرگ بَر ، بلد نیست و همه به صلح و سلامت فکر می کنند.
اینجا وقتی از کسی خبر نداری که دو روز در شهر گم شده ، فقط یک دلیل وجود دارد ، او در زیباترین دشت های جاده های شمال و جنوب در زیر آفتابِ خدا خودش را پهن کرده و خوشی را تجربه می کند.
اینجا تمام آدمهای مسئول در هر بخش بابت ِ خدای ناکرده نشدن ها با مردم حرف میزنند و از دلشان غم ها را چنگ میزنند.
اینجا اگر خوشحال نباشی ، سراغت را میگیرند و دست به سرت میکشند و از در و دیوار حمله می کنند که لب هایت را بخندانند...
اینجا کسی به کسی دروغ نمی گوید همه با هم هستند و پشت هم!
اینجا هزار کارشناس برای یک برنامه ساده تلویزیون ملی وقت خرج میکنند.
اینجا رسانه حکم قاضی محل را دارد ، حرفش حرف همه است و بس.
اینجا اگر خدایی ناکرده روزی گرانی باشد همه نمیخرند و نمیپوشند تا نفس همه به یک اندازه بالا و پایین شود.
اینجا کسی تنها نیست!
همه با هم هستند...
...
اینجا همه در نهایت امیدواری هستند!
کشوری که خالی از هر نا امیدیست.
ZibaMatn.IR