بیست کیلومتر سی کیلومتر این اعداد...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن نوشته های عطیه چک نژادیان
- بیست کیلومتر سی کیلومتر این اعداد...
بیست کیلومتر… سی کیلومتر… این اعداد، برای ما تنها رقماند،
اما برای مردم غزه، پیمودنِ مرگیست که در هر گام کمین کرده است.
نه مقصدی هست، نه افقی، نه حتی سرابی؛
تنها جادهایست کشیده بر خاکی که هزاربار خونِ کودکان را نوشیده.
هر قدم، باریست از اندوه بر شانههای نحیف؛
هر گام، جدالیست میان ماندن و محو شدن.
مادران، کودکانشان را نه به آغوش زندگی، که به قبرستان میسپارند؛
پدران، سایهای از ناامیدی را بر دوش میکشند؛
و هر کولهای که بر پشت دارند، سنگینتر از غمهای جهان است:
کولهای پر از عکسی محو از عزیزانی که دیگر نیستند،
کلیدی زنگزده از خانهای که دیگر وجود ندارد،
و اندوهی که هیچ سپیدهای توان زدودنش را ندارد.
آری، آنها میروند… اما این رفتن، هجرت نیست.
هجرت، نوری در انتها دارد؛
اما اینجا، رفتن یعنی پیادهمردن.
سفریست به سوی جایی که از همان آغاز، نابودی انتظار میکشد.
ای واژهها! شما همیشه درماندهاید.
چگونه میتوانید شرح دهید کودکی را که نفسهایش در میانهی راه به آخر میرسد،
و مادری که به جای آغوش، خاک را بر تن او میکشد؟
چگونه تصویر کنید مردی را که در نیمهی راه،
فرزند بیجانش را بر زمین جا گذاشت،
چرا که دیگر توان برداشتن یک قدم هم نداشت؟
غزه، غمستانی بیانتهاست؛ بیستاره، بیفردا.
در کویر شریعتی، مسافر با امیدی از سراب زنده میماند،
اما اینجا حتی سرابی هم نیست؛
فقط غبار است، آوار است، و سکوتی که فریاد را خفه میکند.
ای وجدانهای خاموش!
به پای برهنهی کودکی بنگرید
که بر آسفالتِ داغ جنگ میدود،
و دستهای کوچکش به جای اسباببازی،
به خردهسنگهای خونآلود چنگ زده است.
این مرثیه برای مردگان نیست؛ مردگان آرام گرفتهاند.
این مرثیه برای زندگان است… زندگانی که هر روز،
بارها و بارها در بیخیالی خود، انسانیت را به قتل میرسانند،
و هنوز، از مرگ شرافت خویش بیخبرند.