آمدنش چون شکفتن نخستین آیه در...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

آمدنش،
چون شکفتنِ نخستین آیه در سینه‌ی خورشید بود.
از جبریل پرسید:«این نور از کدامین اقلیم می‌آید؟»
آه،که او خود بشارت بود...
نامش را،
خداوند بر برگِ سبزِ نخلِ رسالت نوشت:
«فاطِمه».

آمدنش،
جاری شد.
چون چشمه‌ای ..
او بانویِ آب بود:
زمزمِ طهارت،
کوثرِ ولایت،

و بانویِ آیینه بود:
آیینه‌ای که دو ماه در او تابان شد
نبوت و امامت ...

برکاتِ آمدنش،
در هر«سلام»ِ نمازی تازه می‌شود.
در هر سوگندِ«حَیَّ علی خَیرِ العَمَل» جاری است.
آمد تا«امّ ابیها» باشد،
تا پناهِ پدر باشد، در آن همه توفانِ سنگ و ناسزا.
آمد تا شاخسارِدرختِ امامت از وجودش جوانه بزند،
تا یازده میوه‌ی آفتابی بر این شاخسار برسد.
و این،بزرگ‌ترین برکت بود:
کاروانِ خورشیدهایی که از دامنِ او به راه افتادند،
از مدینه تا کربلا،تا نجف، تا انتظار…
تا همیشه.

آمدنش پایان ندارد،
که هر صبح،
برگِ سبزِ نخلِ رسالت،
بار دیگر نام او را می‌خواند:
«فاطِمه».

اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR
بانوی کاشانی
ارسال شده توسط
ارسال متن