زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
4.5 امتیاز از 57 رای

یک روز که پیغمبر ص از گرمی تابستان

همراه علی ع میرفت در سایه ی نخلستان

دیدند که زنبوری از لانه خود زد پر

آهسته فرود آمد بردامن پیغمبر ص

بوسید عبایش را دور قدمش پرزد

بر خاک کف پایش صد بوسه دیگر زد

پیغمبر ص از او پرسید آهسته بگو جانم

طعم عسلت از چیست هر چند که میدانم

زنبور جوابش داد چون نام تو میگویم

گل میکند از نامت صد غنچه به کندویم

تایاد تورا هرشب چون گل به بغل دارم

هرصبح که بر خیزم در سینه عسل دارم

از قند و شکر بهتر خوشتر زنبات است این

طعم عسل از من نیست طعم صلوات است این

درج کلمه جلاله الله در یک کندوی زنبور عسل
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن