کنارِ میز نشسته ام ، چنگالم را تا انتها می برم داخل گوشتِ پاستا، دهانم را باز می کنم و پاستای آغشته به روغن زیتون را می بلعم!
می جوم، مزه می کنم، تک تک، نمک، روغن زیتون، سیر، ریحان، دانه کاج ، به مزه ها فکر می کنم ، تفکیک می کنم و قورت می دهم .
و دوباره و تکرار...
چه چیزی من را از این لذت دور می کند؟! چقدر از این کاسه را باید بخورم؟ چقدر کافی ست؟ چقدر طول می کشد تا این وعده را هضم کنم؟
چرا باید به اندازه بخورم؟ چقدر احتمال دارد این لذت را بالا بیاورم؟ چند چنگال اضافی ست؟
این جمله را در سرم می کارم!
«ها را ها چی بو»
ژاپنی ها وقتی ۸۰ درصد از معده را با غذا پُر می کنند ، این جمله را در سر می گویند و میز را ترک می کنند.
دلیلشان فضای ۲۰ درصدی خالی ست تا غذا راحت هضم شود.
حالا من اعتقاد دارم «هاراهاچی بو» بدرد همه زندگی می خورد!
از غذا خوردن تا عاشق شدن.
غذا که مدام تکرار می شود و عشق که کم!
کاش قبل از بالا آوردنِ عشق، کاش قبل از سنگین شدن در عشق، کاش در همان لحظه مزه کردن و به وقت همه چیز را نگه داریم، جلوتر نرویم، مراعات کنیم و مراقبت.
باید جایی خالی برای هضم یکدیگر بماند.
اگر بتوانیم با همین کاسه کوچک تمرین کنیم، بی شک آغوش بی نظیری خواهیم داشت.
«ها را ها چی بو »را در ذهنتان بکارید. سبز می شود.
ZibaMatn.IR