زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

تو، همان شگفتانه ای بودی
که برایم رقم خوردی
و عشقت گره خورد به قلبم،
و تمامیِ ذرات بدنم را به احاطه ی خود درآورد؛
دیگر هیچ چیز به فرمان من نبود؛
همه ی سلول های بدنم به فرمان چشم هایت بودند؛
حتی از نفس هایم، دوست داشتنت؛ تشعشع می شد؛
نفس هایی که وصلِ به شکفتنِ گل بوته های گلِ سرخ لبانت بودند.
عزیزِ جان این قلب، دیگر بعد از چشیدنِ عشقت،
تنها و تنها به امید عشق ساطع شده از چشمانت، می تپید؛
مرا که دیگر به کل به یادها سپرده بود؛
خودت که نمی دانی!
مزه ی عشقت زیر زبانت نرفته است؛
وگرنه چشم می بستی بر روی همه
و تنها به عشق بازی این قلب ناآرام،
با چشم های اغواکننده ات روزگار می گذراندی.
جانانِ من
وجودت در کنارم یعنی
نم نمِ باران
و رنگین کمانی که
در آسمان عاشقانه هایمان،
با هفت رنگ خود، مسخِ دلبرانه هایمان شده است.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن