زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

سَرطان، لَخته ی خون را تن من قاب گرفت
آخرین تکّه ی من را، سَرِ قُلّاب گرفت

عَصَب از شدّت دردم دو سه باری لرزید
خنده ی تلخ مرا روی لبانم بلعید

شانه از خرمن مو سهمِ خودش را برداشت
حاصلش را سرِ گیسوی عروسکها کاشت

شاعرت را تو ببین ، قُرص جوابش کرده
قبل هر زلزله ای ، غُصّه، خرابش کرده

چشم با زاویه ی سقف هم آغوش شده
قصه ی خوابِ من از ریشه فراموش شده

رقص هر عقربه ای مانده ی من را کم کرد
زیر آوار همین ثانیه ها، خاکم کرد

اگر این درد خلاصی ندهد این بارم
دار را در وسطِ تختِ خودم میکارم

تا بدانند نَهنگی که غریب دریاست
تلخی عاقبتش، روی سواحل پیداست
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×