پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
یک روز هم یکی میاید کهمرا برای خودم بخواهد که قِلِقَم را بلد باشد و به من فرصت عاشقی کردن بدهد ...کسی که با رفتنش مرا از خیابانها بیزار نکند.یکی که من برایش یکی مثل همه نباشم. ایموجی قلبهایش، لبخندش ، جانم گفتنش هایش، وقفِ عام نباشد...من منتظر کسی هستم که همه در حسرت چشمهایش بسوزندو من ولی هر لحظه که دلم خواست ببوسمش میدانی شک ندارم روزی کسی میاید که ممنوعه ی همه باشد و حلال ترینِ من...که برایِ همه همان مغرور دوست نداشتنی باشد ...
ایران دَرّودی:هیچ گاه سرطان را جدی نگرفتم. سرطان معجزه زندگی من بود. معجزه ای که به من زنده بودن را یادآوری کرده و هر ثانیه از زندگی ام را لبریز از عشق کرده است. این چیزی است که من را بعد از ۲۳ بار جراحی سرپا نگه داشته است....
بابام از نونوایی نون میگیره میاره خونه میذاره رو شعله مستقیم که اگه ویروس داره کشته بشهیجوری نون رو میسوزونه که تبدیل میشه به کربن خالصیعنی اگه کرونا نگیریم سرطان رو شاخمونه...
یه همسایه داشتیم بنده خدا خیلی خانوم باز بودولی عمرش به دنیا نبود و سرطان گرفت مردحالا زنش بقل پروفایلش نوشته لاشی بود ولی کاشکی بود...
یادم رفت به اون روزی که سرما خورده بودی و نمیذاشتی ببوسمت...یادته؟!از این ماسک یه بار مصرفا زده بودی و با فاصله ازم نشسته بودی که سرما نخورم...تا بیام نزدیکت شم میگفتی نکن! میگفتی اگه مریض بشی نمیبخشم خودمو! میگفتی اگه سرما بخورم ازت، میکشی خودتو!من چیکار کردم؟!وقتی که حواست نبود ماسکو زدم کنار و بی هوا بوسیدمت؛ عمیق، طولانی، دلتنگ...به خودت که اومدی کنارم زدی. گفتی اگه مریض بشم میمیری، گفتی با این کارام میکشمت آخر سر...ا...
یکی رو میارن بخش روان ،واسه اینکه ده بار خودکشی کرده..دوتا اتاق اونور تر ،یکی با سرطان میجنگهواسه دو روز بیشتر زندگی کردن..میبینی؟همینِ زندگی.....