من خورشیدم، من آبم، من تمام آنم که پیش از تو نبود
و آن را جرأت تابش به این جهانم نیست
که زمین از هم می شکافد و چرخ در هم می شکند
من عشقم، های! همان که فرشتگان از بسترت باز رانده بود
و هیچ خدایی تحمل سرایتم را به اندیشه ات نداشت
من زنم، همان که می خواهد و می ستاند
و هیچش وحشت از پژواک کوهساران نیست
ZibaMatn.IR