در اوقات بسیاری از افراد یا حداقل نصف شان، این تفکر مصمم و قطعی آمده که سریعا از خود خلاص شوند و بعدها قتل خویش را به عنوان خودکشی در پاره ای از مکالمات افراد قرار دهند. بعنوان کسی که تقریبا که چه عرض کنم، کاملا این احساس را به خود دیده و در تلاش برای راهی آسان ، سایت و نوشته ای نیست که نخوانده باشم، باید بگویم اگر کسی هست که اکنون این اندیشه ی به ظاهر پوچ اما برنامه ریزی شده را دارد، سخت بازیچه شده است.
بله، اگر فکر میکند که با بریدن راه تنفس قلب و مغز و از کار انداختن سلول های بی گناهش میتواند از شر خود و این دنیا خلاص شود، گول خورده و به ناکجاآباد دلخواهش نخواهد، بلکه نتواند رسید.
اگر تولدمان دست خودمان بود، مرگ حقیقی مان هم درست جایی در گوشه ی کمد اتاق انتهای راهرو موجود می بایست و ما نیز به علاقه های دنیوی مان دست می یافتیم.
اما خیر، این من لعنتی تان که پر از نفرت،عشق،آرزو و یا حسرت هست همواره نگهدار شما خواهد بود و هیچ قرص و داری آن را از شما نمی دزدد.
حقیقتا، غیرقابل تغییر ترین امکان، در جایی که من و شما ایستاده ایم، خلاصی از درون مان است، که هیچگاه ممکن نیست.
سپیده آقاپور- سپیدار
ZibaMatn.IR