زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
3.0 امتیاز از 1 رای

قبل ازینکه یاد "پدرم" بیفتم فکر میکردم مظلوم ترین عضو خانواده مان کاکتوسِ کنارِ پنجره است!
با آن تیغ های روی صورتش،همیشه گوشه ی پنجره کز میکردُ به تنهایی اش فکر میکرد.
گاهی آنقدر با سردُ گرمِ روزگار میساخت که یادمان میرفت اصلا وجود دارد!
کاکتوسِ مظلومی که هر طوری شده زور میزد برای شادی دلمان گل بدهد ولی تا حالا هیچوقت موفق به این کار نشده بود و شاید ما را با این کارش مجبور کرده بود که کمی بیشتر نازش را بکشیم.
ولی حالا که "پدرم" را نگاه میکنم میتوانم قسم بخورم که مظلوم ترین عضو خانواده مان اوست.
ته ریش مردانه و زبرش را بهانه میکنیم که بغضِ تویِ حرفهایش را نوازش نکنیم.
آنقدر با سردُ گرمِ روزگار میسازد که فکر می کنیم دلش از پولاد استُ تنش چیزی سخت تر از آن.
فکر میکنیم خستگی های مدام در او اثری ندارد،
ولی دلش آنقدر نازک است که با آهی از طرف ما میشکندُ با نگاهی از سرِ بی حوصلگیمان اشکهای مردانه اش را توی دلش چال می کند!
"پدر مظلومی" که هر طوری شده برای شادیِ دلمان،زندگیمان را گلستان میکند و ما بیشتر وقتها یادمان می رود ناز باغبانی که صاحبِ گلستان است را بکشیم.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×