زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 2 رای

آسمان من پر از هواپیماهای ملخی تک موتوره ای است که هیچوقت قادر به اوج گرفتن نبوده اند، بیشتر شبیه سمپاش های روی مزارع ذرت توی فیلم های قدیمی سیاه و سفید شاید، با بدنه جعبه ای شکل و بال های نردبانی و خلبان های پالتو خز پوش و عینک های مخصوص. من هیچوقت پرواز را دوست نداشتم، پاهایم روی زمین که باشند خیالم راحت تر است. برعکس مادر که همیشه خواب می بیند دست ها را باز کرده و پرواز می کند، اوج می گیرد و بالا می رود. می گوید این تنها خواب تکراریست که از دیدنش سیر نمی شوم. می پرسد:" تو هم خواب تکراری می بینی؟" می گویم:" بله تا دلتان بخواهد. شیرها و گرگ ها و کفتارها به من حمله می کنند." دیشب خواب دیدم حیوانات بافته شده روی قالی شکار بهرام گور زنده شده اند، شاید هم از گلیم ابریشمی شاه عباس آمده بودند، نمی دانم. توی باغ یک قصر قدیمی بزرگ روی پله های گردش دنبال هم می کردند و بالا و پایین می دویدند. حواسشان به من نبود، من اما درمانده دنبال در می گشتم، دری که مرا از آن باغ خیالی خارج کند. بالاخره سوراخی پیدا کردم تنگ و باریک، سینه خیز خودم را رساندم به خیابان فردوسی. مجسمه توی میدان که با من چشم تو چشم شد، چشمانم را باز کردم. حالا پشیمانم، کاش مانده بودم. باغ قشنگی بود.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×