خدایا ما را به خوشی های معمولی زندگبمان برگردان آنقدر معمولی که فقط حال دلمان خوب شود مادر بزرگ با چارقد سپید و پیراهن گل گلی زیبایش بدون سمعک با آرامش خاطر سریال سالهای دور از خانه را نگاه کند مابینش برای اوشین دل بسوزاند و مادر شوهر بدجنس اوشین را سینه زنان از شب اول قبر بترساند و ما با لبخند به او بگوییم مادر جان این فقط فیلم است اینقدر حرص و غصه نخور
خدایا ما را به شادی های کوچکمان برگردان به خانه کوچک قسطی مان که خوشی اش نقد بود ما را برگردان به شبهای یلدا بدون دلهره و خانه پر از مهمان بدون دستکش و ماسک و فاصله
خدایا ما را به غصه های معمولی مان برگردان!

به قسط های عقب افتاده
، قبض های نداده آب و برق
به غیبت ها و بد گویی این و آن
به النگو و گوشواره طاووسی پشت ویترین طلا فروش محله که دوستش داشتیم و قادر به خریدنش نبودیم .ما را برگردان
به روزهایی
که غم نان بیشتر از غم جان عزیزانمان بود
ما را برگردان به روزهایی که مابین مشکلات و دغدغه های ریز و درشت در فراز و نشیب زندگی
با خیالی آسوده می شد دو فنجان برداشت، ، پشت پنجره کنار تو نشست
با آرامش با تو قهوه نوشید و گپ زد
خدایا ما را به شادی های گذشته بازگردان
به همان روزهای بی اندوه
که می شد عزیزانمان را بدون دلهره در آغوش بکشیم ببوییم و ببوسیمشان ما را برگردان به دیروزی که می شد دستان کسی را که دوست داریم بگیریم و بدون هراس از کرونا تمام شهر را زیر باران بدون چتر با ترانه بوی موهات زیر بارون قدم بزنیم
دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی...
خدایا ما را در آغوش گرمت بگیر که تنمان در تمام تابستان از وحشت بیماری عزیزانمان یخ زده است
خدایا .... خدایا خودت حال مردم دنیا و حال زمین را خوب کن
ZibaMatn.IR