دارم به این فکر میکنم که
چند سالِ دیگر که یکهو سرهایمان را ازتویِ گوشی هایمان در می آوریم قرار است چند نفر کنارمان نباشند...؟
چند نفر آنقدر بهمان زل زدند بلکه سرهایمان را به سویشان بچرخانیم اما دریغ کرده و دریغ کرده ایم
و آن ها
آرام آرام کوله بارشان را بسته اند و رفته اند....
یا همین حالا...
وقتی آن اِچِ مثبتِ بالای گوشی هایمان اگر نباشد
چندنفر را داریم؟
چند نفر هنوز هستندکه می شود رویِ شانه هایشان برای تکیه کردن حساب کرد....؟
چند نفر هنوزهستند که میشود دست هایشان را گرفت و گونه هایشان را بوسید ...؟
با لب هایِ خودت نه آن اموجی هایِ بی جانِ لعنتی....
چند نفر مانده اند که صدایِ خنده هایِمان را میشنوند و از شنیدنش ذوق میکنند....؟
چند نفر هنوز گاهی سر زده زنگِ خانه را می زنند و با یک پاکت پفک و آجیل و پاستیل می آیند خانه اتان و سه بعدی میشود دیدشان...؟
همه چیز
زیرِ سرِ "گراهام"است....
آن"بلِ" ازخدا بی خبر
که تصویرمان را به صدا و نسل های ِبعدش صدایمان را به حروف هایی سرد مبدل کردند....
ZibaMatn.IR