بهار امد ویار آمدو دیدار جوان شد.
بر گونه ی من چشمه دیدار روان شد.
یک عمر نهان کردم واین عشق نهفتم .
صد حیف که با دیدنش آن عیب عیان شد .
آن یوسف برگشته به کنعان.دل مابرد.
رسوای دوعالم دل یعقوب زمان شد.
مانند زلیخا شده پیر از غم عشقش.
چون یوسف خودیافت دلم باز جوان شد.
ZibaMatn.IR